تنهایی
ლ عشق بی پایان ლ

شب بود...

یه عده کنار عشقشون بودن...

یه عده هم داشتتن با عشقشون حرف می زدن...

منم پتوم و کشیدم رو سرم

بغضمو قورت دادم و چشمامو بستم و گفتم: به درک که تنهام...




چهار شنبه 23 مهر 1393برچسب:, :: 22:42 :: نويسنده :